خورشت کرفس درست میکنم... وایسادم بالا سرش و هم میزنم هی... بوی نعنا و جعفری میزنه تو مخم و میبردم خونه خودمون... یاد دست پخت مامان... مثل اون دفعه... نه سال پیش... همین روزا... همون روز که مادرک* خورشت کرفس بارگذاشته بود... خواهرک* رفته بود کتابخونه دانشگاه... سفره رو انداختیم تو هال... جلوی کولر که خنک باشه... مادرک اما دلش شور میزد... خواهرک دیر کرده بود... زیاد پیش میومد، اما این دفعه مادرک دلش یه جور دیگه شور میزد... بوی نعنا جعفری قاطی شده بود با بوی دل شوره... با بوی انتظار... مادرک میرفت و از پنجره تو کوچه رو هی سرک میکشید... هی پیچ رادیو رو میچرخوند شاید یکی یه خبری بگه... خواهرک اما بالاخره اومد... با صورت گرگرفته که انگار کل راه و دویده باشه... مادرک دوید تا پایین پله ها و بغلش کرد و فشار داد... و خواهرک همینجور نفس نفس میزد... نفس نفس میزد و به زمین و آسمون بد و بیراه میگفت...
کرفسه داره تو آرامپز جا میفته... بوی نعنا جعفری زیر دماغمه و فکر میکنم به آزادی، به دموکراسی، به امنیت و به همه چیزای خوش دیگهای که نمیدونم اون مملکت کی رنگشونو میبینه...
* & **, copyright to gistelaTM
7 comments:
اون موقع بوی خوش نعنا جعفری میداد سیاستمون
الان بوی تند شنبلیله گرفته
این "چیزای خوش دیگهای" از جنس ته دیگه قربان؟:)
قشنگ بود.
اینجا ک در مادرک کاف تصغیر نیست کاف تحبیب است. جهت اطلاع ادبی دوستان:دی
نه عزیزم نمیدونم چرا تازگیا با "فاصله غیر چسبان" مشکل پیدا کردم... تو هم داری این مشکلو؟
vali khodaeesh har ja beri asemoon abie ,
man ke be in motaghedam,
خیلی خوب بود،اشکمو درآوردی... همکارم داره از تعجب و فضولی شاخ درمیاره نمیدونم با خودش چی فکر میکنه اما مطمئنم نمی دونه دارم برای اونم اشک می ریزم که همین بعد از ظهر که داره می ره خونه ظرف نیم ساعت باید از جلوی 10 تا ماشین گشت ارشاد رد بشه تا آقایون سر تا پاشو ورانداز کنن تا یه موردی پیدا کنن که اسلامو به خطر میاندازه... به نظرت این چیزای قشنگی که گفتی چقدر باید پر رنگ باشن که تو این سیاهی و لجنی که اینا درست کردن محو نشن؟؟؟؟؟
این مادرک و خواهرک خیلی اشنا هستند ...می تونم اعلام جرم کنم به نظرت ؟
بیا جون من کپی رایت رو حال کردی؟
Post a Comment