باد توی صورتش میزد و دستهایش یخ کرده بود. پسرک کیسههای خریدش را کشان کشان تا ایستگاه اتوبوس میبرد و به خودش دلگرمی میداد که روزی بهار میآید.
کیسه پاره شد و سیبهای قرمز قل خورد وسط برف سفید...
Post a Comment
No comments:
Post a Comment