اول دسامبر روز جهانی ایدز بودش، چهارمین عامل مرگ انسان. فکر میکنم همه ما باید خوب به این مساله توجه کنیم و وقت بذاریم برای از بین بردن تابوهایی که تو پستوی ذهن هممون هست، کم یا زیاد. به این مساله فکر کنیم که ده یا بیست سال دیگه وضعیت جامعه ما چه شکلی میشه با سرپوش گذاشتن روی وجود پدیدهای به اسم ایدز در ایران. اینکه بچههای ما تو چه جامعهای بزرگ میشن و کجا به بلوغ میرسن. این که هر کسی بگه که من خودم پیشگیری میکنم، واسه جامعه غفلت زده ما کافی نیست. باید حرف زد. نوشت. بحث کرد. باید تابوها رو شکست. هنوز خیلیها هستن، نه تو دهات دور افتاده سیستان بلوچستان، که تو همین تهران، که هیچ ایده واضحی ندارن که چه خطر بزرگیه و چیکار باید بکنن. آدمایی که همه دارن بزرگ میشن تو جامعهای که همه چیز زیرزمینیه، مخفیه، به خاطر همین تابوها... این تابوها رو باید شکست... همین امروز هم باید شروع کرد...
من و شما هم خودمون در بند اون تابوها هستیم... باید حرف زد... باید نوشت... باید بحث کرد...
پ.ن. برای آرش و نیما
بولینگ برای کلمباین برای من هم مثل خیلیهای دیگه یه جرقه بود. یه جرقه که اینجوری هم میتونی حرفتو بزنی. اینکه مستند معناش فقط راز بقا نیست. اینکه یه مستند اجتماعی بسازی از دور و بر خودت. یه چیزی که از تو پیادهروهای میدون ولی عصر شروع میشد، با من مسیر خونه تا دانشگاه رو طی میکرد بعدازظهرم از این طرف برمیگشت و جلوی پارک ملت تموم میشد. یه مستند از آدمای اطراف خودمون از اونایی که هر روز میبینیم و بهشون اعتنا نمیکنیم. کارتن خواب، واکسی، گل فروش سر چهارراه، اونی که به زور با یه کهنه گند میزنه به شیشه ماشینت، یه زن چادری که صورتشو گرفته وسط پیادهرو، بچههایی با صورت کثیف و ژولی پولی، با ترازو تو پیاده رو یا با روزنامه وسط چهارراه. هرچند که این مستند هیچوقت کامل نشد، ولی باعث آشنایی من با یه سری آدمایی شد که یه کرمی از جنس خودم داشتن. یه انجیاو، یه گروهی از آدما که دغدغه همشون مسائل اجتماعی حول و حوش وضعیت ایدز تو ایران و کنترلش بود و یه همچین چیزایی. آدمای جالبی که هر کدوم با یه داستان عجیب و غریب دور هم جمع شده بودن و مشکل همشون این بود که نمیتونستن بشینن و فقط نگاه کنن. آدمایی با یه ایده ساده. اینکه از صد سال پیش تا حالا همیشه به ما گفتن که 99.9 درصد ایدز تو ایران ایدز تزریقی-ه و راهای دیگه همه شایعست. اینکه سرعت رشد ایدز جنسی در مقابل تزریقی مثل بنزه جلو موتور گازی. ااینکه یه عده حتی میگن که یه جایی بین سالهای 78 تا 81 ایدز جنسی از مدل تزریقی سبقت گرفته. آدمایی که ز نظرشون همون چیزی که اخبار و رسانهها میگن مسالهای نیست، مساله بود. مساله مهمی هم بود. (و در راستای پست قبل تو اون جمع کسی مهندس نبود! جاست این کیس!)
تا جایی که من میدونم سادهترین و در عین حال موثرترین روش پیشگیری همون چیزیه که آرش گفت. همون چیز معروف لاستیکی که با کاف شروع میشه و اگه من اینجا بنویسمش وبلاگم احتمالا فیلتر میشه. از سال فکر کنم 97، طبق قانون تو تمام سرویسهای بهداشتی عمومی تو آمریکا باید ماشین فروش کاف وجود داشته باشه. یعنی اگه شما تو بار یا کافه یا رستورانت تو دستشویی از این دستگاها نداشته باشی که سکه میگیره و کاف تحویل میده خشتکت بادبون میشه. اینجا هم قضیه تقریبا همینجوریاست. تو دانشگاه اون مواقعی که شلوغ پلوغه و پارتی خفنه و اینا یا تو جشنهایی مثل هالوین حتما یه جایی کاف مجانی میذارن که خود ملت برن وردارن. حالا ایده اصلی که گروهما روش مانور میداد و همیشه مطرح میکرد خیلی خیلی ساده بود. همین مسالهای که آرش گفت. اینکه این کاف به جای اینکه تو داروخونه فروخته بشه باید تو محیطهای راحتتری وجود داشته باشه. مثل اینجا که مثلا تو سوپر مارکت میتونی ورداری بندازی تو سبد خریدت و اون آخر هم اون خانومه تندی بارکدخوان رو میگیره روش و اصلا نمیفهمه که شکلات بود، قرص ویتامین ث بود یا چی. اینجوری اون ادم خجالتیه هم هفت تا رنگ عوض نمیکنه و سرخ و سفید نمیشه و نفسش بند نمیاد و به خاطر خجالت یا ترس از ابرو جلوی در و همسایه و نسخه پیچ دارو خونه و دکترش، خودش و دیگران رو به خطر نمیاندازه. این چیزیه که واقعا وجود داره. گروه یه اساینمنتهایی داشتش برای تست همین ایدهها. یکیش این بود که همه بچههای گروه برن ده تا داروخونه و همون کاف رو بخرن، آخرش بیان یه آمار بگیریم. اصلا باور نمیکنین. این که من میگم تابو هست یعنی واقعا هست. همون آدمای به قول آرش روشنفکر و تحصیلکرده هم نمیتونن هر 10 تا رو بگیرن. بعدشم که این که شما میگی درصد بالایی میدونن، درست، اما اون درصدی که نمیدونن هستن که دهن جامعه رو سرویس میکنن. ببین من آدم تحصیلکرده با کلاس دیدم که فکر میکرده که اینال صکص ایدز رو منتقل نمیکنه و فقط از طریق وجینال منتقل میشه. من تو این گروه که بودم کیس دیدم که یه دختر دبیرستانی رفته و با شیکم ورقلمبیده اومده. از مدرسه اخراجش کردن، خانواده هم طردش کردن. و این گروه داشت قضیه-ش رو راست و ریس میکرد. حالا این به ایدز مربوط نمیشد ولی خوب کاف فواید دیگری هم داره خوب. تازه خودتم میدونی که تو زمینه ایدز اونم نوع جنسی قضیه یه جورایی احساسی هم هستش. طرف از پارتنرش ایدز گرفته خوب معلومه که پیسد آف میشه. بعد میزنه به سرش و یه کارای عجیب غریبی میکنه که جامعه رو به ... میده. حالا اون موقع در مقابل این ایده مخالفان عمدتا مذهبی روی این پا فشاری میکردن که سهل اوصول بودن کاف باعث افزایش روابط جنسی خارج از چارچوب ازدواج و اینا میشه. و البته هنوزم سردمداران مذهب از کاف زیاد دل خوشی ندارن. حتی اینجا هم کاتولیک های خفن میگن که دخالت در کار خداست و چه و چه. اما به هر حال یه مطالعه دیگهای که تو گروه داشت مطرح میشد این بود که یه جوری یه روش تست و آمارگیری را بندازن که بررسی کنن ببینن نسبت آدمایی که صرفا خاطر نداشتن کاف از خیر صکص میگذرن به اونایی که به خاطر وضع موجود با ریسک بالا دست به اینکار میزنن و مقایسش کنن با تعداد آدمهایی که صرفا به خاطر دراختیار داشتن کاف به سمت صکص خارج از حالا یه چارچوب معقولی گرایش پیدا میکنن چجوریه. اگه نظر منو بخواین که تا درصد بالایی مطمئن هستم که سهل الوصول بودن کاف در کل به نفع سلامت جامعه هستش. مخصوصا واسه آدمای با سن کمتر که خیلی ممکنه بیشتر معذب باشن. اما قضیه همونطور که گفتم از اونور وصل میشه به صکص قبل از ازدواج و مساله بکارت و تابوهای دیگه ای که وجود داره و من الان حال ندارم راجع به همشون بحث کنم و فکر میکنم که همینجوریش هم بیشتر از کوپنم حرف زدم. به هرحال با نظر نیما هم کاملا موافقم که این قضیه و این بحث فقط به روز جهانی ایدز خلاصه نمیشه و باید بیشتر بهش پرداخته بشه.
پ.ن.2. دهنم کف کرد. آرش جان شرمنده که انقده جواب دراز شد.
پ.ن.3. بر باعث و بانی این فیلترینگ لعنت که من باید همه کلمهها رو یه جور دیگه بنویسم!
پ.ن.4. هنوز هم فکر میکنید که شما فارغ از هر گونه تابو هستید دوست عزیز؟!... بله... حضرتعالی!!
12 comments:
پس چرا این تابو ها رو هیچکی نمیشکنه؟
فقط برای اینکه یه قدم به جلو برداشته باشیم
.راستی چرا اسم اون لامذهب پلاستیکی رو نیاوردی اخر سر؟
من فک می کنم در صر بالایی از جامعه ء شهر نشین ایران اسمش و کاربردش رو می دونن و لل روشون نمیشه برن داروخونه بگن آقا/خانم "کاف" بده.
من در راستای اون لامذهب پلاستیکی بگم که مارک خوبشو بخرین.
مثل
Durex.
Lifestyle
نخرین پاره می شه.
1. Bale, baiad harf zad, baiad bahs kard, baiad "Taboha" ro shekast. Vali na har sal, onam rozee jahani AIDS bara 2-3 rooz.
2. Anonymous ba commentet moafegham ;). yezare geronee vali badavamee!!
باس بگم که
1- پلاستیکی نیست و لاستیکیه! اون یه چیز دیگس که پلاستیکیه
2- برادر ایمان و نیمای عزیز واسه اون کاربردی که شماها استفاده میکنین سوراخ شدن یا نشدنش زیاد مهم نیس... ارزون هم باشه زیاد فرقی نمی کنه.حالا جاست این کیس
من می خوام اینجا به یک گوشه از بیانات شیخ بزرگ قرائتی اشاره کنم
نشسته ایم روی میخ و می گوییم آخ
http://www.aftabnews.ir/vdchq6n23xnq-.html
آره راستی راستی مثل اینکه لاستیکیه
با پلاستیک فرق فوکولد
bara che karbordi soorakh shodan ya nashodanesh ziad mohem nist va arzoonesh kaafie !!??
والا اینو دوستان باید جواب بدن
dorood bar jame' shenas e madarzad!
anonymous e aval(Dec 5, 11:57 AM) az ki bood ?
anonymous e akhar! anonymous e aval inja vaysade, shoma aval khodeto moarefi kon ta bad!
من بی نام و نشان آخر رو نمیشناسم اما اگه خودشو معرفی کرد بگین جواب سوالش اینه که بی نام و نشان اول با استدلال استنتاجی پیدا می شه ! طبق کامنت 4 قسمت 2 جواب برادر اول است !.
Post a Comment